سفارش تبلیغ
صبا ویژن

وبلاگ همدلان برای همه شعر دوستان

نظر

می پرسی: شادی چیست ؟
می گویم: زیستن با تو.
می پرسی: اندوه چیست ؟
می گویم: یک لحظه با تو نبودن.
می پرسی: زندگی چیست مرد من ؟
زندگی چیست ؟
می گویم: رها شدن درون نفس هات.
بیرون، زیر آفتاب پاییز
دو قمری سر بر شانه ی یکدیگر.

ماه من! اینجا نیستی‌
تا دست بر شانه ات بگذارم 
و سرما پلک هایش را ببندد.
هر شب اما، روی همان میز
که در سایه ی خیالم تنها مانده،
فنجانی شعر برایت می‌‌گذارم
و گوش می‌ سپارم 
به سلام دری که باز می‌‌شود
به صدای پاهایی که می‌‌خرامند
و به هلهله ی شاد واژه ‌هایی ر


نظر
چندین سال دیگر
من  بوسه میزنم 
به دست های چروک شده ات 
به چین روی پیشانی و کنار چشمت 
به سپیدی کنار شقیقه هایت 
ب این دست لرزان 
من
متعهدم به این تصویری ک از تو ساخته ام 
نمیدانی! 
آخ تو نمیدانی عزیزه جانم!
چندین سال دیگر 
اینجا 
میان سینه ام 
تو زیبا ترین پیرمرد ِ دنیایی
.
سیده_فاطمه_حسینیان
ای بهار
تو پرنده ات رها
بنفشه ات به بار
می وزی پر از ترانه
می رسی پر از نگار
هرکجا رهگذار توست
شاخه های ارغوان شکوفه ریز ...

نظر

روزی از این روزها دل را به دریا می زنم

گر چه صیادی ولی آخر شکارم می شوی

از امید ، از بیم ، از رفتن که می گویم شبی

شک ندارم تا سحر چشم انتظارم می شوی

هر روز خانه را جارو می کند …

و پوک? استخوانش را پنهان !

رنگِ دکمه هایش با هم فرق دارند

با اینکه هیچوقت به المپ?ک نرفته ،

اما ! “یک قهرمان است”

” مادر “


نظر

حتما این موزیک زیبا رو گوش بدین

آهنگ جدید و متفاوت دلخواه از امید آوان به صورت مستقیم و با پخش انلاین در ای وان موزیک

خیره به چشمان تو بودم که عشقت پا گرفت
مهر تو چه ساده در عمق وجودم جا گرفت


تا تو رو از دور دیدم سمت تو مایل شدم
نیمه بودم و امدی با تو من کامل شدم
یار من دلدار من ای عشق خوش کردار من
حال من با تو خوشه با من خطر کن
دلبر طناز من پایانمو اغاز من
پیش من باش و در این دنیا سفر کن
یار من دلدار من ای عشق خوش کردار من
حال من با تو خوشه با من خطر کن
دلبر طناز من پایانمو اغاز من
پیش من باش و در این دنیا سفر کن
زندگی قبل تو از خاطرم رفت و نماند
عشق تو زیباترین رویا رو در قلبم نشاند
حال من با دیدنت یک گوهر نایاب شد
با وجودت حس و حال زندگیم دلخواه شد
یار من دلدار من ای عشق خوش کردار من
حال من با تو خوشه با من خطر کن
دلبر طناز من پایانمو اغاز من
پیش من باش و در این دنیا سفر کن
یار من دلدار من ای عشق خوش کردار من
حال من با تو خوشه با من خطر کن
دلبر طناز من پایانمو اغاز من
پیش من باش و در این دنیا سفر کن


نظر

دیدم کوچه ی تنگیست که چراغش چشم است
چشم ما گوش بود و عقل ما حرف سرکوچه و بازار

 

 

دیگر بوی بهار هم سرحالم نمی کند
چیزی شبیه گریه زلالم نمی کند
آه ای خدا مرا به کبوتر شدن چکار 
وقتی که سنگ هم رحمی به بالم نمی کند

 

 

ترسم که تو هم یار وفادار نباشی
عاشق کش و معشوق نگه دار نباشی
من از غم تو هر روز دوصد بار بمیرم
تو از دل من هیچ خبردار نباشی

رفتی و ندیدی که چه محشر کردم

با اشکتمام کوچه را تر کردم
وقتی که شکست بغض تنهایی من
وابستگی ام را به تو باور کردم